نوشته های امینا
اتل متل پریدم یهو یه چیزی دیدم روی درخت خونه کلاغه داره می خونه یه گربه سیاهی کنار تنگ ماهی درخت ما چناره سایه خوبی داره سر سبزه و قشنگه پاییزا رنگ وارنگه کلاغه از اون بالا گربه روکردش صدا غار وغار آی پیشی داری دیوونه می شی؟ ماهیها رو بی خیال تنگشونو دست نمال امین ماهی دوست داره براش غذا میاره اگه ماهی رو بخوری یا که اونو ببری امین ناراحت می شه از تو راضی نمی شه میاد کنار شیشه گوش تورو می پیچه گربه نگاهی به بالا انگار یادش اومد حالا رفت کنار درخت پرید روی بند رخت میو میو کردوگفت کلاغ حسابی می گفت امین منو می زنه گوش منو می کنه ماهی که تو لذیذی پیش امین عزیزی من از خیرت گذشتم رفتم وبرنگشتم
نوشته شده در جمعه 89/3/21ساعت
10:10 صبح توسط محمد امین نظرات ( ) | |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |